Solivagant

Wondering alone

Wondering alone

۶ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

میگرن حاصل از افکار منفی

با این که قرص خوردم ولی هنوز سرم درد میکنه 

ولی قبلا نه تنها خوب میشد بلکه پر انرژیمم میکرد!

فک کنم این دفعه اوضاع خیلی خرابه =| 

همشم بخاطر فکرای منفیه این سردردا =| 

این هفته وقت روانشناسمو بخاطر وقت دندون پزشکی کنسل کردم

حالا باید تا چهارشنبه وایسم .... خیلی حرفام قلمبه شده =| 

یکاریم گفته بود انجام بدم که اصلا حوصلشو ندارم =| 

خودم خسته شدم از فکرام و وضعیت بدی

 که برا خودم درست میکنم...

خیلی برام جالبه با این که میدونم کار درست چیه 

و چی کار باید بکنمو چیکار نباید بکنم

 با این حال نمیتونم عمل کنم!

سفیر شادی

من وقتی با قدمای تند تو هوای نسبتا سرد خیابونارو پشت سر میزاشتم 

و اهنگ لیو د لایتس آن گوش میدادم

و از کنار یه دکه ی نون فانتزی رد شدم و بوی نون فانتزی تازه رو تو ریه هام حبس کردم

 بی نهایت شدم *_*

تو راه یه سفیر شادیو دیدم که پیکسلشو به کولش زده بود و تا یه جاهایی باهم بودیم 

خیلی دوس داشتم باهاش حرف بزنم و بگم این پیکسل چقدر انگیزه بهم داد و استرسمو  کم کرد 

خوشحال بودم هر جا میرم اونم هست تا این که من به سمت خروجیه مترو رفتم و اون نپیچید:/


بودن یا نبودن !

دو حالت داره نیستی و وجود

به نظر من زندگی یه فرصته برای لذت بردن

البته از طریق پیشرفت و رشد کردن و کمک به هم‌نوع 

نه لذت های لحظه ای 

و خیلی غم انگیزه که دنیایی که ساختیم

(منظورم نوع بشر)

این فرصتو از بعضی ها میگیره و تنها شانسی که برای لذت بردن به دست اوردنو

 تبدیل میکنه به جهنمی که ارامش نیستیو ازشون گرفته!!!


تجربه های رفتن پیش روانشناس

چشمام همش قلبیه *_*

از مطب اون روانشناسه که گفتم قراره ببینمش و حس میکنم این دفعه فرق داره اومدم 

بیشتر من حرف زدم 

منی که حرف نمی زنم 

منی که دوست دارم بیشتر شنونده باشم ولی حرف زدم و خیلی حس خوبی دارم

پیش بینیم درست از اب درومد *_* با دوتای قبلی که رفته بودم خ فرق داشت اولی که 

مسخرمم میکرد و بحثو هرجا که خودش دلش میخواست می برد 

دومیه هم حرفای تکراری و کلیشه ای میزد 

ولی این کلا ادم ارومی بود و تشویقم میکرد که حرف بزنم 

وقتاییم که حرف نمیزدم برا چند ثانیه سکوت ازار دهنده نمیشد 

بیشتر من حرف زدم بعد گفت که مشکل از کجاست و اینا

در کل الان حس خوبی دارم *_* 

زلزله زلزله زلزله

و بازم زلزله

یه ویسی بود میگفت همه زلزله های شدید پس لرزه ی زلزله ها کوچیک بودن

ما الان خونه ایم و هر لحظه ممکنه زلزله بیاد ... ممکنه از اوار بمیریم یا اتیش سوزی

یا گاز گرفتگی یا هر کوفت دیگه

خیلی خیلی متاسفم برای کشورمون که مردمش همش باید یا نگران زلزه باشن

یا الودگی هوا یا گرونی و هزار جور مشکلات دیگه در حالی که این مسائل

تو کشورای دیگه حل شدست

قطعا اگه میتونستم قبل به دنیا اومدنم انتخاب کنم کجا به دنیا بیام هیچ وقت ایرانو

انتخاب نمیکردم -_-

آقای مشاور

سلام آقای مشاوری که قراره چهارشنبه ببینمت

نمیدونی چقد لحظه شماری میکنم که ببینمت و چقد نیاز دارم تا حرفامو بهت بزنم 

و حرفای خوب بشنوم 

همیشه متنفر بودم از حرف زدن 

تحربه های خوبیم ندارم از مشاوره های قبلیم

ولی نمیدونم چرا این دفعه فرق داره 

خیلی امید دارم که حتما کمکم میکنی 

کاش زودتر ببینمت اقای محترم *_*