Solivagant

Wondering alone

Wondering alone

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

تناقض

دوست دارم تنها باشم ولی احساس تنهایی میکنم

چون اطرافیانمو دوست ندارم میخوام تنها باشم

ولی احساس تنهایی میکنم چون نیاز به کسی دارم که دوستش داشته باشم :-؟

بزرگ شدم

من قشنگ می بینم چقد با یه سال پیش یا دو سال پیش زمین تا اسمون فرق کردم..‌.

 رابطه ای که توش بودم واقعا منو بزرگ کرد و منو ازون حالت نوجوون احمق بیرون اورد بعد خوشحالم ازین تغییر و رشدا ولی نمیدونم چرا یه غمی توش هست...

 همش به گذشته نگاه میکنم و غمگین میشم شاید چون ادم وقتی بزرگ میشه با غمایی رو به رو میشه که تو بچگیش روبه رو نشده بوده و همین باعث میشه به گذشته نگاه کنه که چقد شادتر بوده و این غم انگیزه :/ 

احساس تعلق

به هیچ جا احساس تعلق ندارم

خونه ای که توشم 

کشوری که توشم

این شهر 

دوستایی که دارم

به امید پیدا کردن ادما و  ساختن زندگی ای که توش احساس تعلق بکنم زندم

Its all about sadness

حس میکنم روحم زخمیه

خیلی احساس غمگینی میکنم

برای چیزای کوچیک احساس غمگینی میکنم

ولی موضوع غمای بزرگیه که فراموششون کردم 

اگه فراموش کردم پس چرا غمگینم؟

فراموشی زخمای روحو مداوا نمیکنه؟